جاده آرزو های کاغذی

روزی .... جایی .....در راهی ....من بودمو خودم

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 18 صفحه بعد

 

  آرزو ها .....

 

یکی بود که فکر می کرد دیشب شب آرزوهاست...

یکی دیگه می گفت که امشب قرار نیست هیچ اتفاق خاصی بیفته...

یکی دیگه هم دنبال بهانه می گشت که برگرده و حرف هاش رو بزنه و از آرزو هاش بگه...

فکر می کرد قطار سوار شدن آرزوست...

یا داشتن اطاقی دراز با کفی مفروش از آسفالتی از جنس جاده ای کهنه با خطوط سفید...

یا خلبان شدن...یا پرواز...یا...یا...یا...

اما حالا دیگه تنها آرزوش تبدیل شده به بزرگترین آرزوش...

یا بهتره بگم بزرگترین دغدغه اش تبدیل شده به تنها آرزوش...
 

 

                                               ســـــــــــلام ممنون که به وب من اومدی بازم بیایناااااااااااااااااااااا!!!!!!!

 گفته باشم کسی بدون نظر بره حلالش نمی کنمیا 

نظر تبلیغاتی ممممممممممممنوع  !!!!!!!!!!!!!! با صلوات های آخر وب شریک باشید ثواب می بری 

 

این آدرس یکی دیگه از وبلاگامه اگه دوست دارین برین   !!!!!!

 

http://labkhandz.loxblog.com/

 

امید وارم از وب من خوشتون بیاد اگه خوشتون نیومد مجبور نیستی بیای 

 

حالا برو و به مطالب های دیگه سر بزن !!!!!!!!!!!!!! فعلا باااااااااااااااااااااااااااااااااااای

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه